ناجی آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه پیوندها لوگو آمار وبلاگ
«عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ » علق/5 آنچه را که انسان نمىدانست [بتدریج به او] آموخت. « اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود »
ای درس آخِر ، ز سر واکن مرا محو در لبخند فردا کن مرا
عُمر رویاهای دنیایی گذشت رنگ دنیاهای رویا کن مرا
مُشت خاکی مانَد از من در جهان با ادب ، تقدیم دنیا کن مرا
از گِلِ من گُل نمی روید به باغ تا تو را گویم ، تماشا کن مرا
صد هزاران سال دیگر ، یک بهار بوته ای ، برگی ، به صحرا کن مرا !
گم شدن در تیرگیها نارواست پرتو یادی به دل ها کن مرا
تار و پودم ذره ذره مهر بود هر کجا مهر است پیدا کن مرا « با آرزوی موفقیت » موضوع مطلب : |
||